کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : ناشناس     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن     قالب شعر : غزل    

الهی در دلم از چرخ گردون شکوه‌ها دارم            غمی در سینه‌ام از بی‌کسی مرتضا دارم

توان آنکه از بستر ز پا خیزم ندارم من            که جسمی ناتوان و بی‌رمق سرتا به پا دارم


حسین افسرده و زینب حزین و مجتبی گریان            چقدراندوه و رنج وغصه و غم؛ ای خدا دارم

چه شد، مزد رسالت شد ادا با کشتن محسن            منی که عزت پیغمبری از مصطفی دارم

به هرلحظه که ازعمرم رود، عجل وفاتی را            به روی لب، به سوی قبله در وقت دعا دارم

چنان از هجر جانسوز پدر محزون گردیدم            که روی لب هـنوزم نالۀ واویـلـتـا دارم

دلی پُر خون نصیب مرتضی گردیده از اندوه            منم جسمی کبود و قامتی از غم دوتا دارم

ندارم حاجتی غیر از تمنای اجل یا رب            که از او بهر راحت گشتن امید شفا دارم

به هر جایی از این خانه ز خون سینه زارم            نشانی جانگداز از بعد مرگ خود به جا دارم

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

چه می‌شد تا حسن در کوچه همراهم نبود آنروز            دلی خونین ز چشم پُر زخون مجتبی دارم

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : علی انسانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

مـن بـیـمـار، مـداوا نـکـنـد خـوشـنــودم           غـم طـبـیـبم شده و مـرگ شده بـهـبـودم

هیچ کس نیست، که باری ز دلم بردارد           عاقـبت داغ و غـم و درد کـنـد نـابـودم!


اشک بس ریخـتـه‌ام، هرکه ببـیـند گـوید           سرو بشکـسـتۀ خم گـشـته، کـنار جویم!

گه ز حق، مرگ طلب می‌کنم و گه گویم           کاش می‌بودم و غـمخوار عـلی می‌بودم

زیر این چرخ علی دوست‌تر از فاطمه نیست           سـنـد مـسـتـنـدم: بــازوی خــون آلـودم!

من نفس می‌زدم و او کف افسوس به هم           من چه سان گویم و او چون شنود بِدرودم؟!

ای اجل! پا به سر من ز محبت بگـذار!           جز تو کس نیست که از لطف کند خوشنودم

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

با اذان تصدیق کن من را دوباره ای بلال            چون شده پشت در این خانه حقم پایمال

اشهـد ان علی گـفـتم ولی خوردم زمین            هـیـزم آوردند ایـنجـا با فـتـاوای رجـال


این جماعت را که می‌بینی علیه حیدرند            آن صف طـولانی مـسجد ندارد اتصال

بار خود را بستی و رفتی، حلالت کرده‌ام            بارخود را بسته‌ام، دیگر مرا هم کن حلال

روبه قبله می‌نـشـیـنـم غـالـباً وقت نماز            فکر کن خوبم! اذانت را بگو طبق روال

تو اذانت را بگو؛ حی علی خـیرالعمل!            خسته‌ام از حرف پنهان همه، از قیل و قال

بعد پیغمبر نبودی، حرمت زهرا شکست            بین هجده سالگی شد قامت زهرا هلال

دور هم بودیم در زیر کسا، یادش بخیر!            بین بستر، دورهم بودن شده امری محال

یک نفر بودم که سیلی خوردم از دست همه            یک نفر سیلی اگر می‌زد، نمی‌رفتم ز حال

با علی اصلاً نگفتم میخ در با من چه کرد            خون برایم گریه کرده نیمه‌شب، آب زلال

من که بودم میـوۀ بـاغ بهـشـتی رسـول            مـیوه‌ام افـتاد، اما نـارسـیـده ماند و کال

من علی را می‌کشیدم، او علی را می‌کشید            لعـنتی اصلاً نداد آنجا به بازویم مجـال

مرتضی تابوت را آماده کرده نیمه شب            راحـتم کن زود از همسایه‌های بی‌خیال

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

استعـانت گر کـند ما را خـدای فـاطمه            سر می‌اندازیم محـشر زیر پای فاطمه

یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد            هرکه عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه


گریه‌کن‌های حسینش را شفاعت می‌کند            دست عباس است روی دست‌های فاطمه

بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر            انبـیـا را پس بخـوانـیـد انـبـیای فـاطمه

تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است            کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟

رو زد اما هیچ کس حاضر به همراهى نشد            دارد از انصار پیغـمـبر گـلایه فـاطمه

مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته            بی‌اجابت باشد ای‌کاش این دعای فاطمه

میخِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد            گـشت آگـاه از دلِ درد آشـنـای فـاطمه

کار دنیا را ببین در سن هجـده سالگی            شانه‌های کودکانش شد عـصای فاطمه

آب می‌ریـزد برای بچه هق‌هق می‌کند            ای به قـربان حسین سر جـدای فـاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

میخِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد            گـشت آگـاه از دلِ درد آشـنـای فـاطمه

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

زخمی‌تر از بال و پرت بال و پری نیست            زخمی‌تر از پلک ترم پلک تری نیست

از رنـج و غـصّه آب رفـتـه پیـکـر تو            در بسـتـری انگـار اما پیـکـری نیست


جان حـسـن کـمـتـر بگـو اجـل وفـاتـی            از این دعا زهرا دعای بهتری نیست؟

افــســردگـی مـــا فــدای خــنـــدۀ تـــو            انـگـار جز تـابـوت راه دیگـری نیست

طفلی حسین امروز هی با ذوق می‌گفت            پا شد خدا را شکر مـادر بستری نیست

یکـبـاره نـظـم زنـدگی می‌پـاشـد از هم            در خانه‌ای که رد پا از مـادری نیست

در این امـانت‌ها که دادی دسـت زینب            همراه پیراهن نگـو که معجـری نیست

زخم و جـراحت تشـنه‌ات کرده ولیکن            از تـشنۀ کـرب و بلا تـشنه تـری نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید ؛ بر خلاف تصوّر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول و یا حتی در ماه ربیع الثانی بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در این سه مـاهـه آب رفـتـه پیـکـر تو            در بسـتـری انگـار اما پیـکـری نیست

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها قبل از شهادت

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز بس که هست به جسمم جراحتی تازه            ز لالـه سـاخـتـه‌ام بــاغ جـنــتـی تــازه

به دست لاغر من لقمه نیز سنگین است            کـشیدم از عـلـی امشب خـجـالـتی تازه


زنـی بـه نـیـت شـومـی عــیــادتـم آمـد            خـدا کـنـد کـه نـبـاشـد عــیـادتـی تــازه

مگر که گریۀ یک زن چه اذیتی دارد؟!            رسیـده بـاز به حـیـدر شـکـایـتـی تـازه

علی به حجرۀ من هر زمان که سر بزند            به غیر گـریـه نـداریـم صـحـبـتی تازه

نفس کشیدن پهلـو شکـسته آسان نیست            مصیبتی‌است وَ پشـتـش مصیـبتی تازه

دو ماه پیـش چـنان سـیـلی بدی خوردم            که هست بر رخـم انگار ضربتی تازه

لبـاس‌هـای قـدیـمی بـزرگ‌ شد به تـنـم            بـیــار جـامـۀ نــو بـهـر قـامـتـی تــازه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی و مستند نبودن مطالب در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

زنـی بـه نـیـت خــنــده عــیــادتــم آمـد            خـدا کـنـد کـه نـبـاشـد عــیـادتـی تــازه

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

بـی‌بـی ســلام آمـدم امـشـب عـیـادتـت            بـاران شـوم بـرای تو و داغ غـربـتت

بی‌بی سلام با غـم حـیـدر چه می‌کـنی            با گـریـه‌های هِجـر پیـمبر چه می‌کنی


بی‌بی سـلام راهـی بـسـتر شدی چرا؟            بی‌بی سلام این همه لاغر شدی چرا؟

چیزی نمـانـده است دگر از وجـود تو            رنگی نمـانـده است به روی کـبـود تو

سـر درد داری و سـر تو تـیر می‌کشد            اصلا تکان نخـور، پَرِ تو تیـر می‌کشد

می‌ترسم اینکه پیرهنت لاله گـون شود            می‌ترسم اینکه بستر تو غرق خون شود

پهلو شکسته، درد تو را آب کرده است            خیلی تو را شکسته و بی‌خواب کرده است

ای نـور آشـیـانـه چرا پـیـر گـشته‌ای؟            آه ای جوان خانه چرا پـیـر گـشته‌ای؟

جـانـم فـدای پـلـکِ تَـرِ نـیـمـه‌جـان تـو            بـی‌بـی فــدایِ روضـۀ قــدِّ کــمـان تـو

بی‌بی سـلام با غـم زینب چه می‌کنی؟            با قصّه سه تا کفن امشب چه می‌کنی؟

انگـار سـوزِ آه تو در شور و شین شد            ذکـر لـبانِ خـشک تو نـام حـسـیـن شد

تو می‌روی ولی پـسرت بی‌کـفـن شود            در قـتـلگـاه، کـشـتۀ صد پـاره تن شود

پس با زبان پُر گـله زینب در آن میان            رو بر مدیـنه کرده و وا می‌کند زبان:

این کشتۀ فتاده به هامون حسین توست            وین صید دست و پا زده در خون حسین توست

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد حسین رحیمیان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری            یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری

در کوچه آن ظالم چه آورده سرت ای وای            حـتی میان خانه هم چادر به سر داری


کـمتر بگـو عجـل وفـاتی مهـربـان من            تو خـوب از تنهـایی حـیـدر خبر داری

دیگر نمی‌گیرم بغل زانـوی غـم زهـرا            از انتـظار مرگ اگر تو دست برداری

خون گریه کن شاید کمی آرام‌تر گردی            بر سـینه داغ محـسن و داغ پدر داری

من مطـمـئـنـم کـوه را از پـا می‌انـدازد            این درد پهلویی که تو شب تا سحر داری

در سجده‌هایت مرگ حیدر را تمنا کن            حالا که ای بانوی من عزم سفر داری

تا زنده‌ام برده است خواب از چشم گریانم            این زخم‌هایی که به روی بال و پر داری

می‌بـیـنمت روز دهم در قـتـلگـاهی که            تو وعده‌ای با زینب خونین‌جگر داری

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

یک دست بر دیوار و دستی بر کمر داری            یک زخم کاری بر تنت از میخ در داری

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : بردیا محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

در بـیـن بـسـتـری و مـداوا نـمی‌شـوی            بـانـوی آسـمـانـی مـن! پـا نـمی‌شوی!؟

بـرخـیـز ای شـکـوفـۀ بــاغ بـهــاری‌ام            بـرخــیـز ای تـوسـلِ شـب‌زنـده‌داری‌ام


برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن            با چشم کَم سوی‌ات به علی هم نگاه کُن

زهــرِ بـدونِ یــار شـدن را چـشـیــده‌ام            من کـم مـحـلـی از هـمـۀ شـهـر دیـده‌ام

تنها تو اعـتـنا به کـلامم کُنی بس است            جای تمام شهـر سلامـم کُـنی بس است

برخاستی و شد پُر خـون جای پیکـرت            آلالـه کـاشـتـی وســط بــاغ بـســتــرت

خـونـابه را به ورطۀ سـیلاب می‌کشی            این رختخواب را چِـقَـدَر آب می‌کشی!

مَرهَـم به پـیـش زخـم تنت سد نمی‌شود            ردِّ غـلافِ بــازوی تــو رد نـمـی‌شـود

دردت به جانِ من، تو قنوتِ دُعا نگیر            با دسـتِ بی‌تـعـادل خـود رَبَّـنـا نـگـیـر

حـجـم غـم تو در دل من بی‌حـساب شد            آن بـــانــویِ رشـیـــدۀ مـن آبِ آب شـد

ثـانـیـه‌هـای رفــتـن تـو تــنــد مـی‌شـود            دارد نـفـس نـفـس زدنت کُـنـد می‌شـود

با سنگ، شیـشۀ دل من را محک زدند            آئـیـنـۀ مـرا وسـط کــوچـه چـک زدنـد

لطـفـاً بـیـا بـمـان و نـرو یـارِ غـارِ من            زهـرا! نـمی‌شود نَروی از کـنارِ من!؟

مهتابِ من سری به دلِ شب نمی‌زنی!؟            شانـه به زلف درهـم زینب نـمی‌زنی!؟

گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن            زهـرا بمان و زینـبـمان را عروس کن

خانُم! دعـای رفـتَـنَت از خانه زود بود            این روزهای آخـرِ عـمـرت کـبـود بود

آه ای کـتابِ عشق که بندت گسسته شد            آه ای کـبـوتری که پـر تو شکـسـته شد

لطـفـاً بـمان و تـرک نکـن اهل لانه را            بگـذار روبـه‌راه کـنـم وضـع خـانـه را

من آن دری که بر سر تو خورد، می‌کنم            آن میخ کج که بر پر تو خورد، می‌کنم

ای خـانه‌دارِ عـرش! سرت درد می‌کند            جـارو نـزن‌، تـمـام پـرت درد می‌کـنـد

این آسـیـاب گـریـه نـمـوده به حـال تـو            دستاسِ خانه سُـرخ شد از شرمِ بال تو

من دست هـم به لـقـمـۀ امـشب نمی‌زنم            نـانی که پـخـتـه‌ای بـخـدا لـب نـمی‌زنم

دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن            این قدر خون به قلبِ حسین و حسن نکن

بی‌تو حـسـین چـشم به خـوابی نمی‌برَد            این تـشـنه! لب به کـاسـۀ آبـی نـمی‌برد

باشد، برو، محل نده زهرا به اشک و آه            باشـد، قـرار و وعـدۀ مـا بـیـن قـتـلگـاه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در کوچه، خاک بوی لباس تو را گرفت            آن تکّـه ‌گـوشـوارِ تو را مجتبی گرفت

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر تغییر داده شد ؛ بر خلاف تصوّر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول و یا حتی در ماه ربیع الثانی بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خانُم! دعـای رفـتَـنَت از خانه زود بود            خـانـم! سـه مـاه آخرِ عمرت کـبود بود

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ کلمه آسیا اسم قاره است و کلمه صحیح آسیاب است

این آسـیـاست گـریه نـمـوده به حال تـو            دستاسِ خانه سُـرخ شد از شرمِ بال تو

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

آیه و تفسیر شرحِ صدر من، بی‌من نرو           بهترین تقـدیر شـام قـدر من، بی‌من نـرو

عمر شب‌های بلـندم! کم شدی پای عـلی           شاخۀ طـوبای خانه! خـم شدی پای علی


آن کسانی که فقط از مصطفی دم می‌زدند           بعـد آتش کردن هـیـزم، لگد هم می‌زدند

شبـنمِ صبح تو زیر هالۀ نیلـوفـری است           روسری مشکی تو خونی و خاکستری است

من هزاران بار بغض غربتم را سد شدم           از کـنار در که افـتـاد احـتـیاطاً رد شـدم

اینهـمه داغ مـرا با چه مـهـارش می‌کنی           سرخی دیوار خونی را چکارش می‌کنی

خانه‌ام فصل بهاری داشت پائیزش رسید           میخ، وقت حمله بر تو با نوک تیزش رسید

بر زمین خوردی و اشک ساکنان عرش ریخت           بسترت را جمع کردی لاله روی فرش ریخت

سنگر بی‌سرپـناهی‌های حـیدر کوچه شد           چادر خاکی تو کهف عـلی در کوچه شد

باز هم مشکـل‌گـشایی کن گرفـتارم نکن           نوعـروس خـانۀ من زود عـزادارم نکن

مثل بازوی تو درد از چند حالت می‌کشم           از قـنوت دست لرزانت خجالت می‌کشم

صبر کردن بر بلایـا امتحان حیدر است           اصلاً از این حرف‌ها هرچه نگویم بهتر است

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع مبنی بر پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خانه‌ام فصل بهاری داشت پائیزش رسید           میخ، وقت حمله بر تو با نوک تیزش رسید

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها ( طلیعه فاطمیه)

شاعر : سید رضا جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به همان کس که مَحرَم زهراست            دل مـن غـرق مـاتــم زهــراسـت

گـر مُـحـرّم عــزای زیـنـب بــود            فـاطــمـیــه مُــحــرّم زهــراســت


طـاق مـحـراب و گـنـبـد مـسـجـد            یـــادگـــار قـــد خــم زهــراســت

آن که در حـشـر هم نـمی‌خـشکـد            کـوثـر اشـک نــم‌نــم زهــراسـت

وآنـچـه شـرح غـمـش بود بـسیار            زنــدگـی کـردن کـم زهــراســت

وآن کلیدی که ره گشای علی‌ست            گـفـتـن اسـم اعـظـم زهـراست...

: امتیاز

زبانحال حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها با امیرالمؤمنین علیه‌السلام

شاعر : علی محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

صـدای آمـدنـت بـهـتـریـن تـرانـۀ مـن            فـدای در زدنت ای چـراغ خـانـۀ مـن

شکـسـته‌بالِ تو پـرواز می‌کند، امروز            خودش برای تو در باز می‌کند امروز


غریب کـوچـۀ کـیـنه، سلام حـیدر من            به جای اهل مـدیـنـه، سلام حـیـدر من

کـدام شـانه کـشـیده است بارِ درد مرا            کسی عـلـیک نـگـفـته سـلامِ مـردِ مرا

به رغـم این همه اندوه ناشمرده‌؛ علی            خلاصه غم نخوری، فاطمه نمرده؛ علی

نگو که حال و هوای دلت بهاری نیست            ببین که بسترم امروز لاله‌کاری نیست

رسیده سُـرخی گـل روی شاخۀ زردم            ببین به خاطر تو پیرهن عوض کردم

تَرَک تَرَک، همگی را شِمُرده‌ام حیدر            شـبـیـه آیــنـۀ سـنـگ خـورده‌ام حـیـدر

من و شکـسـتگـی دنـده‌ها و گریه و آه            ببـین، برای تو نـان پـخـته‌ایم، بسم‌الله!

بیا وُ فکر نکن بر غلافِ آن شمـشـیر            تو را به بازوی آسیب‌دیده، لقمه بگیر

اگرچه آه گـلـو را به گـریه بـخـشـیـدم            اگرچه این دم آخـر، نشـسـته خـوابیدم

اگر لگد به پرم ضربه زد، فدای پرت            اگر دری به سرم ضربه زد، فدای سرت

سه ماه آخر زهرای تو چه زود گذشت            سه ماه آخر زهـرای تو کـبـود گذشت

عـقـاب لانۀ من، بال و پر به قـربانت            هزار محسن من، پشت در، به قربانت

عبور سـیـنـۀ خود را مـسـیـرِ آه نکـن            بـیـا بـه چـوبـۀ گـهـواره‌اش نگـاه نکن

نسیم چادر خود را به فرش خانه زدم            خودم به مـوی سر زینب تو شانه زدم

به پای هر نخ آن صبح و شام سوخته‌ام            بـرای تـشـنـه‌لـب تو، لـبـاس دوخـته‌ام

غروب عصر دهم، قـتـلگاه، آه حسین            میان آن همه سرنیزه، بی‌پـناه، حـسین

نــوای الـعـطـش او بـه گـوش مـی‌آیـد            صـدای بـد دهـنـی چکـمه‌پـوش می‌آید

: امتیاز

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (مدح و مرثیه)

شاعر : عاصی خراسانی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

چنان که قصد می‌سازند از الفاظ، معنا را           خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را

چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!           خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را


بلی آن فاطمه که خلق عاجز مانده از درکش           که در اسمش خِرد حیران و گُم کرده مُسمّا را

ز اشکش، آدم و نوح اند غرق نوحه و گریه           مسیر اشک‌هایش بُرد با خود هفت دریا را

دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا           میان شـعـله‌هـا تنهـا صدا زد نامِ بابا را

نمی‌دانم که سیلی با رُخش؛ اصلا چه می‌گویم؟!           که حتی گل اذیت می‌کند آن روی حورا را

کنار بسترش با گریه می‌گفـتند اطفالش:           به دامن گیر مـادرجان سرِ آشفـتۀ ما را

گره وا می‌کند از کار شیعه، گریه بر مادر           مگـیر از ما خـدایـا روضۀ اُمّ ابیـهـا را

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد حسن بیات‌لو نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

ای که خـیال رفـتن از این خانه‌ داری            بعـد تو زیـنب مـی‌نـمـایـد خـانـه‌داری

نه سال با تو زندگی چیز کـمی نیست            بعـد تو من مـی‌مـانـم و دل بی‌قـراری


بعد تو من می‌مـانم و یک شهر دشمن            اصلاً تو جای من خودت طاقت می‌آری

از گـریه‌های هر شبت خرده گـرفـتـند            حـتـی درون خــانـه‌ات بـی‌اخــتـیـاری

چـشـم تـمـاشـای تـو را حـتـی نـدارنـد            با اینکه تو با هـیـچ‌کـس کاری نداری

پهلوی مجروحت شده باعث که شب‌ها            تـا صـبـح بـیـن بـسـتـرت لالـه بکاری

دیـگـر خـبـر دارنـد حـتـی بـچـه‌هـایت            با پلک‌های خـسـته‌ات شب زنـده‌داری

پـا مـی‌شـوی بـا زحـمـت بـسـیـار امـا            دیدم که دسـتت را به پهـلـو می‌گذاری

شد کار من زانـو بـغـل کردن ولی تو            کاری نداری جز همین لحظه شماری

بعـد تو زیـنب مـی‌نـمـایـد خـانـه‌داری            ای آنکه میل رفـتن از این خانه‌ داری

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین شهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

زهـرا بـمان و زنـدگی‌ام را بهـم نزن            زهرا بمان ‌‌و مرگ علی را رقم نزن

آشفـتگـی قـلب مرا جـمع و جـور کن            فکری به حال و روز دل این غیور کن


اصلابمان و روی خودت را نشان نده            بازو شکسته، دست خودت را تکان نده

با تو بگـویم از غم و درد و گـلایه‌ها            خـیـلی دلم شکـسـته شده از کـنایـه‌ها!

دنیای من که در نظرم سوخت فاطمه            دیدم تو سوختی، جگرم سوخت فاطمه

ای با حـیا! تو را جلـوی دیده‌ها زدند            تو پا به ماه بودی و با ضربه پا زدند

حـوریـه‌ام تو را چـقـدر ظـالـمـانه زد            پیـش عـلـی به بـازوی تو تـازیانه زد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خوش به حال هر کسی عبد و گدای فاطمه‌است            هر که در پشت سرش دست دعای فاطمه‌است
خوش به حال قامتی که در عزایش خم شده            خوش به حال چشم‌های که برای فاطمه‌است


خشک سالی‌هایمان هرجا گلستان می‌شود            علت سرسبزی‌اش آب و هوای فاطمه‌است
امن‌تر از روضه و هیأت ندیدم هیچ جا            از بلا دور است اینجا چون کسای فاطمه‌است
نسخۀ هر درد بی‌درمان به دستان علی‌ست            چون طبیب حاذق دارالشفای فاطمه‌است
نیست حج مرتضی غیر از طواف فاطمه            دیدن و طوف علی حج منای فاطمه‌ است
بـاز کـن در را دوبـاره فـاطـمـیـه آمـده            می‌رسد از کوچه‌ها سوز صدای فاطمه‌است
غربت و تنهایی و نه سنگ قبری نه حرم            ارث‌های مادری مجـتـبای فاطـمه‌ است
دیـدن هر روز قاتل در میان کـوچـه‌ها            بدترین لحـظه‌های بچه‌های
فاطـمه‌است
ظاهرش این است جان داده حسین در قتلگاه            باطنا او کشتۀ کرب و بلای فاطمه‌است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا قربانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

گـریـه کـنـیـد مـادر مـا بی‌گـنـاه بـود            گـریـه کـنـید مـادر مـا پـا به ماه بود

حوریه‌ای که برگ گل آسیب میزدش            در قـتـل او مشارکـت یک سـپاه بود


یک لات هم نبود بگوید در آن میان            نامرد، این زنی که زدی بی‌پـناه بود

دیگر کسی به چهرۀ قبلش نمی‌شناخت            پائـین پلک فـاطـمه از بس سـیاه بود

از شدت خجالت از هم در این سه ماه            راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود

جای تمام شهر برایش عـلی گریست            جای تـمام شهـر عـلـی غـرق آه بود

نگذاشت تا که فاطمه نـفـرینشان کند            ورنه به آه فـاطـمـه عـالـم تـبـاه بـود

هم‌صحـبـتی نداشت دگـر بعد فـاطمه            تنها کسی که گوش به او داد چاه بود

رغبت نداشت پا بگـذارد به خانه‌اش            راه عـبـورش از وسـط قـتـلـگـاه بود

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : پوریا باقری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : چهارپاره

هـمـه جـا یـارِ بـا وفــا بـودی            یـاور و یـار مـرتـضی بـودی
یک جـهـان شامل دعایت بود            هر زمان دست بر دعـا بودی


مهربان همسر و نـگـار عـلی            همه جا طـاقـت و قـرار عـلی
با تو دنـیـای من چه زیـبا بود            فـاطـمـه، ای گـل بـهـار عـلی

خـنـده‌های تو جان پنـاهـم بود            در همه حـال تکـیـه‌گـاهم بود
ســایــۀ مـــادری تــو زهـــرا            بر سـرِ شـیـرِ لافـتـی هـم بود

عالـمـه، فـاضـله، خودِ کـوثـر            نـورت از آفـتـاب، روشـن‌تـر
هــمــۀ زنــدگــی مـن بـــودی            بـعـد تـو
آب مـی‌شـود حـیــدر

من هـنوز ازدحـام یـادم هست            نـالـه‌ات را مـدام یـادم هـسـت
غـیـرتی که به خرج می‌دادی            در ره این امــام یــادم هـسـت

روزمـان را سـیاه کرد آن غم            خـانه را غـرق آه کرد آن غم
حـق بـده بـعـد تو بـمـیـرم من            که مـرا بـی‌پـنـاه کـرد آن غـم

کاش زخمی دگر نمک نخورَد            آه بر گـوش نُه فـلک نـخـورَد
فاطمه
جان خودت دعـا کن تا            هیچ مردی زنش کتک نخورَد

چـقَـدَر بی‌امـان، تو را زده‌اند            فاطمه، این و آن، تو را زده‌اند
با که بایـد بگـویـم این غـم را            آه، نا مـحـرمـان تو را زده‌انـد

سخت بر ما گذشت زهرا جان            سخت، اما گذشت زهـرا جان
جان حـیـدر بمان و بهـتر شو           
خوب و بدها گذشت زهرا جان

دسـت بـالا بـبـر دعــایـی کـن            خـانـه را غـرق ربـنـایـی کـن
تا بـمـانی و زود خـوب شوی            فـاطـمـه جان خـدا خـدایی کن

زینبت بی‌قرار و بی‌تاب است            حسن از غصۀ تو بی‌خواب است
خودت از جا بلـنـد شو زهـرا            پـسرت تـشـنۀ کـمی آب است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : منصوره محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

هفت آسمان خورشید و ناهید و قمر دارد            اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

سرمـای بـیداد خزان بـاغ مرا پـژمـرد            امسال تقـویـمـم بهـاری مخـتصر دارد


رحمی به حال شاخۀ پرپر نخواهد کرد            شهری که در دستانِ گلچینش، تبر دارد

ای ارغوانی یاسمن از من مپوشان رو            چون باغبان از زخم بدخیمت خبر دارد

یاسین مخوان در گوش شهر‌ غافلان زیرا            قلبی سیاه و چشم کور و گوش کر دارد

کفتارها وقتی زمین خوردی به هم گفتند            این بار شیر حق حریفی بس قدر دارد

آری گـلـم تنهـا فـقـط داغ تو کـافی بود            تا که توان از جان من یکـباره بردارد

رخصت اگر می‌دادی آتش میزد آنها را            چون ذوالفقارم بغض‌های شعله‌ور دارد

باران حریف چشم‌های مجتبایت نیست            دریـای مـاتـم در دل چـشـمان تر دارد

انجام کـار خـانـه را بـسـپـار بر فـضه            کوچکترین کاری برای تو ضرر دارد

عَجّل وَفاتی را نخوان جان علی دیگر            وقـتی که میـدانی دعـاهـایت اثـر دارد

از اول شب درد تـصـویـر در و آتـش            در خاطر تو رفت و آمد تا سحـر دارد

با چشم خود دیدم سه ماهِ پشت هم جسمت            حالی شبیه یک مریض محـتضر دارد

تنهـاتـر از ایـنم نکـن با رفـتـنت بـانـو            حیدر به غیر از تو کسی راهم مگردارد؟

روح الامین بدو ورودش پشت در می‌گفت:            اذن دخول از حق بگیر این خانه در دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

سرمـای بـداد خزان بـاغ مرا پـژمـرد            امسال تقـویـمـم بهـاری مخـتصر دارد

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : علی اصغر یزدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

حمله بعد از قَتل پیغمبر نباشد بهتر است            سوختن را دَر اگر از بَر نباشد بهتر است

در میان شعـله آهن می‌شود مثل مُذاب            پس اگر مسمار رویِ دَر نباشد بهتر است


یا زمانی که شِکَسته می‌شود دَر بالَگـد            دَر میان شُعله‌ها مادر نباشد بهتر است

مرتضی مَشغول قرآن جمع کردن بود، پس            زیرِ دَر آیاتی از کوثر نباشد بهتر است

کافران را چادُر زهـرا مسلمان می‌کند            زیر دست و پا اگر چادر نباشد بهتر است

در نـگـاه رَهـگُـذرهـا و اهــالـی مـحـل            دست بَسته فاتح خـیبر نباشد بهتر است

این برای مجلسِ ختم پدر زیبنده نیست            دختر غمدیده در بستر نباشد بهتر است

از غمِ رویِ کَبود و بازویش دِق می‌کند            وقتِ غسلِ فاطمه حیدر نباشد بهتر است

انتهای روضۀ او شعر در گودال رفت            روی حنجر خنجر لب پَر نباشد بهتر است

کاش وقت ذبح در گودال خون مادر نبود            پیش اسماعیل اگر هاجر نباشد بهتر است

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از چـشم من مگـیـر مجـال نظـاره را            با پلک خود مـبند به من راه چاره را

آئـیـنـۀ تـو بـودم و بـنگـر چه می‌کـشم            وقـتی که آه تو شکـنـد سنگ خاره را


بـا هـر تـکـلـمـی نـفـسـت بــنــد آمــده            بـا آه مـی‌زنی گـره تـسـبـیـح پـاره را

جای سـلام پـلک کـبـودت تـکـان مده            از تـو گــرفــتـه‌انـد زبــان اشــاره را

من را ضی‌ام همین که تو باشی کنار من            دریای من مگـیر ز من این کـنـاره را

زانو بغـل گرفته‌ام از غـم که پیش تو            پنهان کنم چو غـنچه گـریـبان پاره را

داری هـلال می‌شوی از بس گرفته‌ام            از آفـتـاب چـشـمـت افــول سـتـاره را

از آن زمان که سوخت پرت منزوی شدیم            آتش به گـوشه‌ای بنهـد هر شـراره را

: امتیاز